بلاگ

باب کلامپت

لونی تونز

باب کلامپت

باب

در تاریخ 8 می 1913 به دنیا آمد و در کودکی برنده مسابقه کاریکاتور “لس آنجلس تایم”شد. خبر برنده شدن اوباب کلامپت توجه ناشری به نام “ویلیام راندلوف هارست” را جلب کرد. او کلامپت را به استخدام روزنامه لس آنجلس اگزامینر در آورد. وقتی تحصیلات کلامپت سال 1930 به پایان یافت این روزنامه او را برای ادامه تحصیل به استودیوی هنری اوتس در لس آنجلس فرستاد.کلامپت از کودکی شیفته کارهای سینمایی “داگلاس فربنکس”، “چارلی چاپلین”، “باستر کیتون” و “هارولد لوید” بود. باب ساخت اولین فیلم هایش را از سن دوازده سالگی در گاراژ خانه شان شروع و از همان زمان روی ایده های مستقل خود کار می کرد .

میکی ماوس

میکی ماوس

کلامپت سال ۱۹۳۸ در ساخت اولین عروسک “میکی ماوس”برای شرکت والت ديزنی با شارلوت کلارک همکاری کرد. این عروسک در فیلم کشتی بخار ويلی انقلابی در فیلم های کارتونی به وجود آورد. برخی از صاحب نظران او را به خاطر طراحی همین عروسک از اشخاص مؤثر در انیمیشن آمریکایی می دانند.

هارمن ایزینگلئون

 در سال ۱۹۳۰ “لئون شلزینگر” تحت تاثیر یکی از فیلم های ۱۶ میلیمتری کلامپت قرار گرفت و یک موقعیت همکاری را در استودیوی ساخت فیلم های کارتونی هارمن ایزینگ به او پیشنهاد کرد، اشتیاق و ظرفیت باب از چشمان دقیق “لئون” دور نماند و او را پس از مدت کوتاهی به سمت انیماتور ارتقا داد.

پُورکی

پورکی

در اواسط دهه ۱۹۳۰ گروه کارگردانی “هارمن ایزینگ” از “شلزینگر” جدا شد و “لئون شلزينگر ” طی قراردادی با “جک وارنر” قسمت انیمیشن کمپانی وارنر را راه اندازی کرد .”شلزينگر ” در این دوران تمام تلاش خود را به کار گرفت تا اولین ستاره کارتونی برادران وارنر را خلق کند، با این علاقه مندی بالاخره با همکاری باب و سایرین شخصیت “پورکی پیگ” دوست داشتنی متولد شد. “پورکی”به همراه یک گربه سیاه به نام “بینز” کار خود را در اولین سری کارتون های “پورکی و بینز “آغاز کردند؛ اگر چه شخصیت اول این مجموعه “بینز” بود ولی “پورکی”با ساده لوحی و معصومیت خنده دارش و لکنت زبان جذاب اش همه را متوجه خودش کرد. “پورکی خوکی” دوست داشتنی شد که جمله معروف: «همه اش افسانه است» را بر سر زبان ها انداخت.

وظیفه

 کارگردان یک فیلم کارتونی، مفهوم تخیلی آن را حیات می بخشد و این مفاهیم اغلب در طراحی ها جان می گیرد. شلوغ بودن کارهای تصویری کلامپت که البته از طبع شلوغ و ماجراجوی او نشات می گرفت، همچنین حس شوخ طبعی و استفاده از کلمه های طنز و شوخی های گفتاری، وجهه طنز آمیز به کارتون های وارنر می داد و آنها را از کارهای واقعی تر و احساساتی دیزنی متمایز می نمود.

لونی تونزلونی تونز

  باب کلامپت در به وجود آوردن برخی از قشنگترین صحنه های کارتون لونی تونز عمده ای داشت. کلامپت و “تکس آوری” با استفاده از شوخ طبعی و گستاخی مخصوص خود وتلاش در  جهت دادن و بسط دادن انیمیشن نسبت به کلیشه های موجود، تکنیکی را به وجود آوردند که به سبک وارنر معروف شد. آنها با همین شیوه شخصیت پر جنب و جوش و گستاخ “دافی داک” را خلق کردند، این همکاری در ۱۲۰ کارتون تلویزیونی و فیلم بلند ادامه یافت. در سال ۱۹۳۷ “شلزینگر”، باب کلامپت را به مقام کارگردانی ارتقا داد.

پیشرفت

کلامپت اکنون مردی بلندقد، لاغر، خوش تیپ با موهای مشکی و پرپشت بود. او فردی باهوش، مودب و خوش مشرب بود و همه افرادی را که در کنارش کار می کردند تشویق می کرد تا تلاش خود را هر چه بیشتر کنند. برخی از همکاران، او را مردی مجسمه ساز می دانستند، چون کلیه شخصیت های خود را ابتدا می ساخت، سپس حرکت و کیفیت آنها را آزمایش می کرد.

از توییتی تا بانی

کلامپت شخصیت بزرگ دیگری را به نام “توییتی” خلق کرد. باب می گوید: «”توییتی” را از روی یکی از عکس های بچگی خودم طراحی کردم!»

باگز بانیدر همین هنگام باب کلامپت شخصیت پرنده دیگری را با رفتار ساده و روستایی به نام “بیک بازارد” خلق کرد که بعدها به همراه “سیلوستر” و “توییتی” بر پرده ظاهر شد. شخصیت های دیگری چون “موش زیرک اسنیفل” و “اسمایت سام مبالغه گر” از دیگر آثار باب است. باب مدعی است در خلق شخصیت “باگزبانی” ایده های ابروهای بالا رفته و عادت جویدن هویچ از او بوده است، باب به همراه “مک کیمسون” در تبدیل شخصیت “باگزبانی” به یک خرگوش دیوانه  که بعدها تمام دنیا او را شناختند  نقش داشته است . “باگزبانی” از دهه ۳۰ هنرنمایی می کند ولی اگر “باگزبانی” دهه ۳۰ و حتی ۴۰ را با “باگزبانی” امروزی مقایسه کنیم، ابتکار و خلاقیت باب کلامپت  و “مک کیمسون” را در شخصیت، حرکات و اصطلاحات مورد استفاده خواهیم دید.

همکاری

 طی سال های ذکر شده باب کلامپت  در کارتون های “پورکی در سرزمین عجایب (۱۹۳۸)”، “کنسرت تکراری (1943)”، “سیاه ذغالی و هفت کوتوله (۱۹۴۳)” و”سرقت بزرگ بانک خوکی (۱۹۴۶)” همکاری داشته است.

زندگی

در سال ۱۹۵۵ باب با “تئوتا آن استون” ازدواج کرد. آنها صاحب سه فرزند شدند و این ازدواج تا پایان عمر کلامپت دوام داشت.در طول جنگ جهانی دوم، وقتی که استاد انيماتور او، “تکس آوری” برای رهبری بخش انیمیشن “مترو گلدوین مایر” از او جدا شد، کلامپت به تخیلات خود، کمدی بزن و بکوب مضحك و پیشتر تمایلات خود به صورت طنز تلخ مجال پرواز داد. از نظر تصویری شکل شخصیت های کارتون هایش را عوض کرد و از نظر کلامی، روی آنها صداهای عجیب گذاشت. او در استفاده از شوخی و لطیفه مهارت داشت، در قطعه موسیقی روسی از کاریکاتورهای تعدادی از کارکنان برادران وارنر استفاده کرده است.

طنز کلامپت

تمایل کلامپت ، به طنز (اغلب از فیلم های روز و بازیگران آنها به طور مضحکی تقلید می کرد) را تا اندازه ای می توان از روی عناوین تعدادی از مشهورترین کارتون هایش استنباط کرد.”گربه های کوچه تین پن (۱۹۴۳)”، “داستان اسکار باگزبانی”، “چه خبر اردک؟ ۱۹۴۴”،  “باکال با اسلحه”، “چرت طولانی” و “سرقت بانک خوکی” (همه در سال ۱۹۴۶). کلامپت سه جایزه امی و یک جایزه بزرگ کارهای کوتاه دریافت کرد.

ترک وارنرکلمبیا پیکچرز

در سال ۱۹۴۶، در آغاز کار تلویزیون کلامپت کمپانی وارنر را ترک کرد بعد از مدت کوتاهی کار با کمپانی کلمبیا پیکچرز، استودیوی خودش را تاسیس کرد (در ابتدا کار او تهيه آگهی های بازرگانی کارتونی بود). سال ۱۹۵۰ تا حدی به علت موفقیت زیاد کار تلویزیونی “کوکلا”، “فران و اولی” (“فران” یک آدم بود و بقیه عروسک های دستی بودند) کلامپت با ایستگاه تلویزیونی “لس آنجلس کاتی تی وی” برای ساخت یک برنامه عروسکی وارد مذاکره شد. “بینی” پسری با دندان های فاصله دار با یک کلاه و پروانه ای روی آن بود. این سریال بعدها مقدمه ای برای ساخت کارتون های بینی و سیسیل شد.باب خالق تعدادی شخصیت های مضحک و خنده دار از جمله “سيسيل”: یک مار آبی مبتلا به دریازدگی، “کاپیتان هوفنر تاف”، “دو کشتی”، “او لیک این لنا”، “جان تبهکار”: یک مکزیکی بدون مو و بی دقت و شیری به نام “تير الانگ” شد. این کار توجه عمومی، از جمله افرادی مثل “لئونیل باری مور”، “گروچو مارکس”، “جیمی استوارت” و “جوان کرافورد” را جلب کرد. وقتی آلبرت انیشتین یک گروه از برندگان جایزه نوبل ۱۹۵۰ را معرفی می کرد کارش را در قبل ساعت پنج متوقف کرد و به تماشاچیان گفت: «او باید برود چون وقت شروع زمانی برای بینی است.» او در سال ۱۹۵۹ “مسخرگی های ماتی در روز مسخرگی” را تولید کرد و در سال ۱۹۶۲ این کار به “مسخرگی های ماتی با بینی و سیسیل” تبدیل شد که شخصیت های آن کارتونی بودند و شوهای مختلف کلامپت تا ۱۹۶۷ ادامه داشت. بعد از افول “بینی و سیسیل” در یک دوره سکوت در دهه ۱۹۷۰، کلامپت مجددا شهرت خود را به دست آورد.سینماگران و تاریخ نویسان بالاخره کارتون های انیمیشن ده دقیقه ای را جدی گرفتند و مجله “مد یاسین” او را یکی از ۸ انیماتور برجسته دوران لقب داد.

سرپرست جدید

سودی کلامپت

کلامپت وقتی در دیترویت روی ویدیوی جدیدی از “بینی و سیسیل” کار می کرد دچار حمله قلبی شد و در گذشت. استودیوی او به وسیله همسرش سرپرستی شد و پابرجا ماند. او یکی از قطب های دوران طلایی کمپانی وارنر بود که تا جنگ جهانی دوم ادامه داشت و با شروع کار تلویزیون کلامپت یکی از برنامه سازان افسانه ای آن رسانه شد. بسیاری از صاحب نظران انیمیشن بر این باورند که بهترین کارتون کلامیت کارتونی است که هیج یک از شخصیت های  شناخته شده استودیو را ندارد و به کارتون “سیاه ذغال و هفت کوتوله” اشاره می کنند. این کارها در واقع بازسازی طنز تلخ و عجیبی از کارهای انیمیشن “والت دیزنی”  است. کلامپت در بسیاری از کارهایش خط سیر گسترده ای از رویاها، تخیلات وکابوس ها را نمایش می دهد.

خلق

کلامپت می گوید: «یک طراح هنرمند می تواند یک مداد یا یک قلم در دستش بگیرد و مجموعه ای را روی تکه کاغذی خلق کند. این مجموعه می تواند یک شهر قدیمی و یا یک سیاره عجیب باشد. او می تواند شخصیت هایی را خلق کند که هر کاری را که حتی در تصور انسان های دیگر هم نمی گنجد انجام دهد. هیچ فضای هنری دیگری به خالق خود چنین امکانی را نمی دهد که تمام جزئیات و فریم ها را با این دقت خلق کند.»